سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/3/14
2:38 عصر

امام و تندروی

بدست روح اله ریاضی در دسته

برخوردی که امروز با سیدحسن خمینی صورت گرفت را می توان برخوردی کاملا مغایر با تعالیم اسلام و امام دانست.البته چون منی نمی توانم بنابر جایگاهم چنین ادعایی بکنم و بنابراین از نوشته استاد عزیز حجت الاسلام سروش محلاتی کمک می گیرم.

اگر حوصله خواندن همه اش را ندارید.قسمتهای تیره شده را حتما بخوانید.
چنین برخوردهایی را می توان مصداق کامل تندروی دانست.اما چرا ؟و به تعبیر بهتر تندوری چیست؟
«تندروی، توصیفی برای یک نوع حرکت است. حرکتی که « مرزهای حقیقت» را نادیده می انگارد و از «حدود عدالت» تجاوز می کند، در تندروی « زیاده روی» وجود دارد و این «زیاده» بر اساس شاخص های خاص، قابل شناسائی است. کسی که به افراط کاری و تندروی مبتلا می شود این « مرزها» را در رفتار خود رعایت نمی کند :
1- مرزهایی که « عقل» به آن حکم می کند و خردمندان به آن فرمان می دهند.
2- مرزهایی که « شرع» به آن حکم می کند و در کتاب و سنت تبیین شده است.
3- مرزهایی که « قانون » به آن حکم می کند و بر اساس مصالح اجتماعی، « وضع » می گردد....
معمولاً بیشترین تندروی ها، در هنگام «کیفر» و مجازات، و به بهانه برخورد با مجرم و ستمکار صورت می گیرد و چه بسا کسی که در موقعیت اجرای مجازات ها قرار گرفته و از قدرت عقوبت دادن برخوردار است، خود را برای فشار و تضییق هرچه بیشتر در حق متعدیان و قانون شکنان، مجاز می داند، او می پندارد که چون دیگران، تعدی و تجاوز را آغاز کرده اند، پس مستحق هر گونه برخوردی هستند، در چنین فضایی تندروی و افراط کاری، توجیه پذیر می شود! قرآن این نگاه را تحطئه می کند و با تأکید بر اینکه در هنگام مقابله، نباید از «مثل» تعدّی کرد، جلوی افراط کاری در حق آنان را می گیرد : « فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم»[1] . البته این آیه را به معنی « لزوم» مقابله و «وجوب» کیفری مانند جنایت، نباید تلقی کرد، بلکه به معنی نهی از «زیاده روی» و حرمت تندروی باید دانست، والّا «مقابله» حتی در همان «حد مثل» نیز ترغیب و تشویق نشده است، از این رو پس از آنکه با « ان النفس بالنفس و العین بالعین و الانف بالانف» از زیاده روی،‌‌ جلوگیری شده است، سپس اضافه شده که با عفو و گذشت از جانی،‌‌ بار گناه خود را سبک کنید : «فمن تصدق به فهو کفارة له»[2]  ...
شگفت آور است که در قرآن، به جای آنکه به فاسقان و جاهلان نهیب زده شود که از تندروی و افراط کاری درباره مؤمنان دست بردارید. با جدیت و اهتمام خاص « مؤمنان» از تندروی در حق « کفار و مشرکان» منع می شوند تا «حق دانستن خود» و « باطل دانستن دشمن»، بهانه ای برای برخورد با مخالفان به هر شیوه و به هر قیمت نگردد، مثلاً اگر مشرکان مکه درسال حدیبیّه، پیامبر اسلام را از ورود به مکه و انجام مراسم حج باز داشتند، آیا این کار آنها، مجوزی برای مسلمانان است که مقابله به مثل نموده و متقابلاً مشرکان را از این کار منع گفتند؟ دستور قرآن این است که : «ولا یجر منکم شنأن قوم ان صدوکم عن المسجد ان تعتدوا»[3] مفسران عقیده دارند که در این آیه مسلمانان از انتقام و مقابله به مثل با مشرکان مکه نهی شده اند تا برخورد دیروز مشرکان در حدیبیّه، مستندی برای برخورد مشابه با آنان قرار نگیرد[4]  دستور کلی قرآن به مؤمنان آن است که مبادا در اثر دشمنی ها و عداوت ها، از مرز عدالت در برخورد با دشمنان خود عبور کنید، «ولایجر منکم شنئان قوم علی ان لا تعدلوا»[5]  
این تأکیدات قرآنی نسبت به مؤمنان که آنان را از تندروی بر حذر می دارد، گویای این نکته است که «ایمان» هر چند زمینه ظلم و تعدی نسبت به هم کیشان و هم مسلکان را کاهش می دهد و شخص مؤمن را نسبت به رعایت حریم مؤمنان دیگر، «مقید» ساخته و در بند قرار می دهد، ولی ممکن است ایمان زمینه ظلم و تعدی نسبت به پیروان آئین های دیگر را افزایش دهد و «تعصب مذهبی» موجب طغیان و تجاوز در حق آنان گردد. مبنای اعتقادی اینگونه افراطگری آن است: 1- هر کسی که مانند ما فکر نمی کند، خط و بهره کمتری از ایمان دارد 2- ضعف ایمان گروه های دیگر، در اثر عناد و لجاجت است. 3- کسی که در اثر عناد با حقیقت، از قبول و التزام به آن طفره می رود، شایسته احترام و تکریم نیست 4- پس ما برای هر گونه رفتاری با مخالفانمان آزادیم. تعالیم قرآنی جلوی این استنتاج را می گیرد و شیوه برخورد با مخالفان را فقط در چارچوب خاص، تعریف کرده و مجاز می شمارد و مؤمنان را از تخطی از این چارچوب پرهیز می دهد.
مسئولیت برخورد با تندروی ها
عامل مهم تندروی ترکیب شدن « ارادت» و « جهالت» است. وقتی که عشق و علاقه به یک « شخص» و یا یک «عقیده» همراه با «جهل» و نادانی گردد، و پیرو دل باخته از فهم و درک کافی برخوردار نباشد، دچار رفتار افراطی می گردد. افراطی گری در میان مریدان، یک بیماری شایع است که از ارادتی غیرعقلانی و عشقی مهار نشده نشأت می گیرد. در این شرایط، تنها کسی که می تواند جلوی تندروی شیفتگان را گرفته و آنها را به مرزهای تعادل برگرداند، شخصیت برتری است که به عنوان «مراد» و «محبوب» شناخته می شود. سیره پیامبر اکرم و ائمه معصومین، نشان می دهد که آنان، تلاش جدی برای مهار کردن اقدامات تند و نیز پیروان خود داشتند. مثلاً وقتی یک بادیه نشین بد زبان و هتاک، در حضور رسول خدا، شروع به هرزه گویی کرد، و عمربن خطاب به او حمله کرد تا نابودش کند، پیامبر به عمر فرمود: بنشین و بردبار باش، و سپس حضرت با متانت و صبوری با آن مشرک هتاک، سخن گفت، و بالاخره زمینه هدایت او را فراهم آورد.[6]
...
اینگونه نمونه ها که در زندگی اولیای الهی فراوان اتفاق افتاده است نشان می دهد که :
اولاً : ‌مریدان و شیفتگان شخصیت های بزرگ، پیوسته در معرض اقدامات نسنجیده و حرکت های تند و افراطی اند و همانگونه که بعض و عدوات، به تندروی می انجامد، ارادت و محبت نیز می تواند موجب تندروی گردد.
ثانیاً : مریدان تندرو و عاشقان افراطی، برای اقدامات خود، نیازی به کسب اجازه از پیشوای خود نمی بینند، آنها برای اقداماتی مانند قتل هم، منتظر اجازه نمی مانند.
ثالثاً : اولیای الهی، «حسن فاعلی» این گروه را مجوزی برای تأیید اقدامات آنها ندیده، و به بهانه «اخلاص»، «پاکی احساسات»، و«سوابق انقلابی»، حاضر به آزاد گذاردن آنها بری افراط گری و تندروی نیستند.
رابعاً: اولیای الهی، در قبال اقدامات خودسرانه دوستان خویش، بی اعتنا نبوده و از خود «سلب مسئولیت» نمی کردند، بلکه با «صراحت و شفافیت»، آنها را تخطئه می کردند و عملاً جلوی آنها را می گرفتند. اقدام اولیای الهی، از قبیل « تقبیح بعد از عمل» نبوده، بلکه از نوع «ممانعت قبل از عمل» بوده است.
خامساً : ائمه در بیانات خود، نقش تحریک کننده برای نیروهای تندرو نداشته و هرگز درصدد تهییج آنان برای اقدامات خودسرانه نبوده اند. آنچه در نهج البلاغه در این باره دیده می شود تحریک به حضور در میان دفاع در برابر غارتگری یاران معاویه و یا جهادر در برابر باغیان است. والّا آن حضرت، هرگز مردم را برای قلع و قمع مخالفان و معترضانی که دست به سلاح نبرده بودند، تهییج نمی کردند، بلکه بارها بر تأمین امنیت آنان تأکید می‌نمودند.

مقابله امام با افراط گری
حضرت امام خمینی در دوره‌ی رهبری افتخارآفرین خود، کارنامه ی بلندی از مقابله با افراط‌گری بجا گذارد که بررسی تقصیلی آن نیاز به تألیف یک اثر مستقل دارد. خطوط کلی این مقابله عبارت است از: 
1ـ مقابله با زمینه های فکری افراط گری
تند روی و افراط گری در بسیاری از موارد، ریشه‌های فکری و اعتقادی دارد. و معمولاً از نوعی غلّو و زیاده‌روی در شأن و منزلت شخصیت‌های محبوب سر چشمه می‌گیرد. حضرت امام، با برخورد با اینگونه انحرافات فکری، زمینه‌های تند روی را در میان ارادتمندان خویش. از بین می‌برد. مثلاً وقتی نماینده‌ی طلاب حوزه، در حضور ایشان، زبان به تعریف و تمجید گشود، بلافاصله به او اعتراض کردند و فرمودند: 
«این مبالغات را که راجع به من فرمودند، من نمی پذیرم ... راجع به من یک مدتی تند روی فرمودند»[15] 
حضرت امام علاوه بر اینکه ثناخوانی و مدّاحی در حضور خود را نمی پذیرفتند، و بارها کسانی مانند آیت‌الله مشکینی و فخرالدین حجازی را به این دلیل مورد انتقاد قرار دادند[16] بلکه اساساً از اینکه شأن ایشان، بالاتر از حدّ شرعی آن معرفی گردد، حساسیّت داشتند و به صراحت نفی و انکار می‌کردند. مثلاً یک بار برخی از نمایندگان مجلس مطالبی درباره ی جایگاه امام به عنوان ولی فقیه مطرح کردند، که حضرت امام، طی بیانیه‌ای به نقد و نفی آن پرداختند و متذکر شدند که: «‌آیات و روایاتی وارد شده است که مخصوص به معصومین علیهم السلام است، و فقها و علمای بزرگ اسلام هم در آنها شرکت ندارند، تا چه رسد به مثل این جانب»، در پایان این پیام، ایشان از نمایندگان خواسته اند که در صحبت‌ها خود، «مرزها از هم جدا باشد»[17] در تعریفی که حضرت امام از موقعیّت ولایت فقیه ارائه می‌کرد، شأن حاکم، به«تالی تلو عصمت» صعود پیدا نمی‌کرد، بلکه به گفته ایشان: ولایت و اداره‌ی کشور، یک وظیفه سنگین است، نه اینکه برای کسی شأن و «مقام غیر عادی» به وجود بیاورد، و او را از حد «انسان عادی» بالاتر ببرد.[18] البته پس از ارتحال ایشان، بسیاری از این آموزه‌ها، دستخوش تغییر و تحریف گردید و گاه آنچه را که ایشان «ضروری مذهب» می‌دانستند، انکار گردید و با هیچ اعتراض و مخالفتی هم مواجه نشد. مثلاً حضرت امام فرموده بود که «مراد از اولی الامر به «ضرورت مذهب ما»، «ائمه» هستند.[19] و امروز در جامعه‌ی شیعی، از اولی الامر تفسیری ارائه می‌گردد که شامل «حاکم غیر معصوم» نیز باشد، و مرزهائی را که امام بر «جدا بودن» آن اصرار داشت، نادیده انگاشته می‌شود. 
2ـ دفاع از فضای آزاد بحث
عناصر تندرو، در حوزه مباحث فکری دچار تنگ نظری بوده و حاضر نیستند که در مسائل علمی و نظری، به بحث و گفتگو تن دهند، از نظر آنها ایجاد فضای بحث، به سست شدن عقاید مردم و شبهه پراکنی می انجامد. ولی حضرت امام خمینی «مباحثات تند» در این زمینه را موجب «نگرانی» نمی‌دانستند و به صراحت می‌فرمودند: «نگران مباحثات تند طلبگی، در اصول و فروع فقه نبوده ام»[20]  
به اعتقاد امام خمینی، کسی که حجت دارد، از آزادی بیان نمی‌ترسد و لذا در اوج بحران آفرینی گروهک های مارکسیستی در سالهای اولیه جمهوری اسلامی، امام می‌فرمود: « اگر حرفی دارید بیایید در تلویزیون بگویید، مباحثه می کنیم با هم» ولی آنها حاضر به قبول بحث و گفتگو در صدا و سیما نبودند.[21] نظر امام درباره‌ی بحث و گفتگو آن بود که: « علوم اسلامی بی مباحثه نمی رسد به مقصد، امور سیاسی هم بی مباحثه نمی‌رسد به مقصد، مباحثه می‌خواهد، اشکال می‌خواهد، رد و بدل می‌خواهد[22]» افراطی‌گری در حوزه مباحث فکری با این علائم و نشانه‌ها شناخته می‌شود:
الف) افراط گرایان حاضر به حضور در میدان  بحث و مباحثه علمی نیستند، آنها می گویند، ما نسبت به عقاید خود یقین و حجت داریم، و حاضر به تأمل مجدد و تعمق دوباره درباره‌ی آنها نیستیم، آنها نگران آن هستند که مبادا در اثر فکر کردن و گفتگو کردن، رخنه و شکافی در عقاید و افکارشان پدید آید، لذا از قبل در برابر «شک» گارد می‌گیرند، و به خود « اجازه فکر کردن» و «پرسش کردن» نمی‌دهند.
ب) افراط گرایان، حاضر به قبول «فرصت و امکان» برای مباحثه ی مخالفان خود نیستند. چرا که معتقدند، جایز نیست اجازه دهیم حرفهای باطل مخالفان به گوش کسی برسد، و وقتی گفته می‌شود: به آنها اجازه صحبت داده و خودتان هم نقد کرده و جواب دهید، می‌گویند: شاید برخی از افراد عادی، در اثر مباحثات ما و مخالفانمان دچار شک و تردید شوند، لذا هیچ راهی برای انعکاس حرف مخالفان نباید باز باشد.
ج) افراط گرایان، معتقدند با مخالفان فکری باید مبارزه کرد، ولی این مبارزه، از نوع مبارزه فکری و جهاد علمی نیست، بلکه باید در میدان مبارزه، حیثیت و آبروی آنها را نابود کرده و اگر هتاکی اثری نداشت، مبارزه را با برخورد فیزیکی باید ادامه داد.

حضرت امام، با این شیوه ها و رویّه‌ها، موافق نبودند، دیدگاه ایشان مبنی بر اینکه توده ای ها هم بجای توطئه بر علیه نظام، در صدا و سیما حضور یابند و به بحث و گفتگو بپردازند، و اعلام عدم نگرانی از مباحثات حتی تند، آنهم در مباحث «اصولی»، در برابر گرائشات افراطی گری و تند روی قرار دارد.
3ـ برخورد با عناصر تندرو
حضرت امام، از جایگاه رهبری نظام، تند روی هایی که در نهادها و سازمان های مختلف اتفاق می‌افتاد را رصد می‌کردند و در برابر آن موضع گیری می‌کردند. نیروهای نظامی و انتظامی، نهادهای امنیتی، و تشکیلات قضائی، بیشترین اخطار را نسبت به بروز «تند روی» در میان نیروهای خود دریافت کرده اند:
*پاسدارها در عین حالی که شغلشان بسیار شریف است لکن مسئولیتشان هم زیاد است. باید خود شما از اشخاصی که یک قدری مثلاً جوان هستند، یا گاهی جهالت دارند، جلوگیری کنید و نگذارید یک وقتی پاسداری کار خلافی بکند.[23] 
* گاهی در بین پاسداران انقلاب که من اینها را خیلی دوست دارم ... اشخاصی نفوذ می‌کنند، و کارهایی انجام می دهند که موجب هتک سپاه پاسداران است، مثلاً یک چند نفری که تشخیص دادند فلان آدم، آدم بد آدمی است، می‌روند می گیرندش این بر خلاف نظام اسلام است، باید جداً جلوش گرفته بشود که پاسدار بدون امر دادستان کل، بدون امر عدلیه نتواند دخالت کند در امور، اینطور نباشد که حالا ببیند یک قدرتی دارد هر کاری دلش می‌خواهد بکند. اگر یک پاسدار یا پاسداران رفتند در یک جائی و بدون در دست داشتن حکم مثلاً دادگاهها، بروند خودشان خودسر، زمینی بگیرند، اشخاصی را بازداشت بکنند، این باید ازشان بازخواست شود و تأدیب بشوند.[24] 
* باید افراد اطلاعات، مستقل، منزه و متقی باشند، دوستانتان را موعظه کنید که مبادا تندروی کنند، مبادا به خاطر تند اندیشی، یک بیچاره‌ای بی جهت گرفتار شود، در مورد زندانیانی که اسامی آنها به آقای ری شهری [وزیر اطلاعات] داده می شود، زودتر اقدام کنید که بی خود کسی در زندان نماند.[25] 
* متصدیان حبس‌ها و زندانها باید توجه داشته باشند، که حدود الهی معنایش این نیست که یک کسی که مستحق قتل است، ما فحشش بدهیم، جایز نیست. یا به او سیلی بزنیم، حق نیست. گمان نکنید که حالا که آدم توی حبس آمده ما باید با او رفتار بد کنیم.[26] 
* رسیدگی به صلاحیت سایر کارمندان و متصدیان امور، با بی طرفی کامل بدون مسامحه و بدون اشکال تراشی‌های جاهلانه که گاهی از تندروها نقل می‌شود، صورت گیرد.[27] 
4ـ اقدام در برابر شیوه های تندروی
حضرت امام، در جهت مقابله با تند‌روی‌ها و افراط‌گرائیها، به «تذکر و موعظه» و یا اخطار اکتفا نمی‌کردند، بلکه در شرایطی که افراطی گری در یک نهاد را به شکل گسترده و جدی و خطرناک می‌دیدند، برای مقابله، از شیوه های دیگری استفاده می کردند. یکی از نمونه های مهم آن، حکم حضرت امام به «انحلال هیئت های گزینش در سراسر کشور» است که خطاب به ستاد پیگیری تخلفات قضائی و اداری، نوشتند: تمام هیأت هایی را  که به نام گزینش در سراسر کشور تشکیل شده اند، منحل اعلام می‌نمایم، چه در قوای مسلح، یا در وزارت خانه ها و ادارات، و چه در مراکز آموزش و پرورش، تا برسد به دانشگاهها، تمام آنها منحل است و ستاد انحلال را اعلام کند[28] 
پس از این حکم، حضرت امام، مسئولان عالی رتبه قضائی و اداری کشور از آن جمله رئیس دیوانعالی کشور. و نخست وزیر را به حضور پذیرفتند و درباره ی علت انحلال، به آنها فرمودند:
در جمهوری اسلامی، غیر از گروههایی که می خواهند به اسلام و مسلمین ضرر بزنند، نباید دنبال عیب دیگران رفت، باید آبروی مردم را حفظ کنید، ... بعضی از مسائل گزینش بسیار بد بوده است‌...[29] 

مراقبت حضرت امام در برابر افراطی گرائی و گزارشات مکرّری که از تندروی در نهادهای مختلف قضائی و انتظامی و امنیتی به ایشان می‌رسید، موجب صدور فرمان هشت ماده‌ای گردید، که در ضمن آن، مسائل مهمّی برای مهار و کنترل تندرویها تبیین گردید، مثل اینکه :
*هیچ کس حق ندارد کسی را بدون حکم قاضی که از روی موازین شرعیه باشد، توقیف کند یا احضار نماید، هر چند مدّت توقیف کم باشد.
*هیچ کس حق ندارد، به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه گوش کند و یا برای کشف گناه و جرم، هر چند گناه بزرگ باشد، شنود بگذارد[30].
5 ـ برخورد با جریانات تندرو
نیروهای تندرو، همیشه در نهادهای انقلابی و سازمانهای دولتی، اقدام به افراط گری نمی کنند، بلکه آنها سعی دارند در سطح جامعه نیز «موج آفرینی» نموده، و با طرح شعارهای به ظاهر انقلابی و تحریک احساسات افراد متعهد و متدین آنها را به اقدامات خلاف قاعده و تندروی وادار کنند. در دوره ی حضرت امام، نمونه‌ای از این گونه موج آفرینی ها با شعارهای تند اتفاق می افتاد، که با مقابله و مخالفت ایشان مواجه شده و در نهایت نابود می گردید. نمونه اینگونه جریانات، اقداماتی بود که تحت عنوان مبارزه با بی‌حجابی از سوی افراد مشکوک انجام می‌گرفت و به عنوان نهی از منکر، با افراد بد حجاب، «برخورد فیزیکی » انجام می شده و زنان بی حجاب مورد تعرّض قرار می گرفتند، حضرت امام، ضمن آنکه چنین اقداماتی را «تحریم» نمودند، به پلیس دستور دارند که از آن جلوگیری کند: اینگونه دخالت ها برای مسلمانها حرام است و باید پلیس و کمیته‌ها از اینگونه جریانات جلوگیری کنند.[31]
نمونه دیگر، برخورد شدید حضرت امام افراد خودسری بود که به نام عدالت و مبارزه با سرمایه داری و اشرافی گری، متعرض اموال مردم می شدند و امنیت اقتصادی را از جامعه سلب می‌کردند. حضرت امام اینگونه رفتارهای خودسرانه را :
«خطری برای اسلام» و حیثیت آن می‌دانستند و معتقد بودند وقتی «ضوابط شرعی» در برخوردها رعایت نمی‌شود و ازقانون تعدی می گردد، چه فرقی بین رژیم شاه و رژیم جمهوری اسلامی وجود دارد: من حقیقتاً نگران هستم من نگران اسلام هستم‌... آدم‌های جاهلی هستند که به خیال خودشان خدمت می کنند برای اسلام، لکن «سرخود» کارهایی می‌کنند که ضرر به حیثیت اسلام می خورد، ... اصلاً موازین تو کار نیست، همان طوری که در رژیم سابق بدون میزان اسلامی و شرعی عمل می‌کردند، حالا هم بدون میزان شرعی و عقلی عمل می‌کنند،  و این تأسف بسیار دارد.[32] 
اهتمام حضرت امام به برخورد و تعقیب نیروهای خودسر را در حکم دیگری نیز می‌توان دید، حکمی که بر اساس آن دادستان کشور را موظف کردند که به احضار و تعقیب افراد خودسری بپردازد که بدون مجوز شرعی و قانونی افرادی را جلب نموده و موجب هتک حیثیت اشخاص می‌شوند.[33]

 
زمینه ها و ریشه های تندروی
برای ما مهم است که زمینه ها در ریشه‌های افراطی گری را بشناسیم. و علل و عواملی را که به بروز تندروی در جامعه می انجامد را شناسائی کنیم.
در یک تقسیم بندی می‌توان تندروی را دو نوع دانست: یکی تندروی هایی که به شکل گذرا و سطحی در جامعه رخ می‌دهد و تابع هیجانات خاص انقلابی در یک دوره ی کوتاه است، با فروکش کردن شور انقلابی و با آرام گرفتن احساسات تند انقلابیون معمولاً این گونه تندروی‌ها پایان می‌پذیرد و چه بسا عناصر تندرو، در فضای آرامش و ثبات پس از انقلاب، به نقطه اعتدال می‌رسند. نوع دیگر تندروی، دارای ریشه های عمیق اعتقادی و اجتماعی است. مثال روشن این نوع افراطی گری جریان خوارج است که از اصول و مبانی خاص فکری، تغذیه می شد.
در زمان و در جامعه ی امروز ما حرکت‌های افراطی، در چند علّت و عامل ریشه دارد، از آن جمله: 
مطلق نگری: افرادی که مطلق نگر بوده و اعتقاد دارند : «حقیقت» به صورت یکپارچه و خالص، «فقط» در نزد آنها قرار دارد، زمینه ی بیشتری برای تندروی نسبت به دیگران دارند، و اگر این مطلق نگری، نسبت به «شخص خود» و یا «شخصیت مراد» خود، وجود داشته باشد قهراً به شدت عمل در برابر منتقدان، می‌انجامد. در بیانات حضرت امام بارها بر این نکته تأکید شده است است، ایشان به صراحت می‌فرمود: هیچ کس نباید خود را «مطلق» ومبّرای از انتقاد ببیند.[34] 
و حتی یک بار به رئیس جمهور وقت نوشتند که:
«نباید ماها گمان کنیم که هر چه می‌گوییم و می‌کنیم، کسی را حق اشکالی نیست»[35]. نتیجه‌ی خطرناک مطلق نگری آن است که علاوه بر انسداد باب انتقاد همه ی کسانی که با برداشت و اجتهاد یک شخص موافق نباشند، به عنوان «منحرف» و «مسأله دار» شناخته می‌شوند حضرت امام در اوج اختلافات حادّی که در سالهای 66 و 67 وجود داشت و جامعه مدرسین در مرکز ثقل یک جناح قرار داشت، به آنها فرمودند: شما دوستان اگر خیال کنید همه در مسائل اعتقادی باید آنچه را شما قبول دارید قبول داشته باشند والا منحرف هستند بدانید راه درستی نمی‌روید.[36]
سطحی نگری و ظاهربینی: افراد سطحی نگر، چون فقط لایه های روئین و سطح پدیده های اجتماعی را می‌بینند، و از تحلیل عمیق قضایا و ریشه های آن عاجزند ، لذا تصور می‌کنند که با اقدامات شتاب زده خود می توانند مسیر حوادث را تغییر داده و مدیّریت رخداد‌ها را بدست گیرند. به گمان آنها، تندروی ها، «علاج انحرافات» است و با برخوردهای ضربتی مشکلات اساسی جامعه، به طور کلی حل می‌شود! حضرت امام که عمری را در تربیت و سلوک اخلاقی گذرانده و در تحلیل مسائل اجتماعی نیز از روشن بینی خاصی برخوردار بود، عقیده داشت که با شدّت و تندی، «صلاح» افراد امکان پذیرنیست، و چه بسا چنین شیوه ها، به فساد بیشتر بیانجامد:
«در امر به معروف و نهی از منکر یکی از مهمات رفق نمودن و مدارا کردن است، ممکن است اگر انسان مرتکب معصیت را با شدت و عنف بخواهند جلوگیری کنند، کارش به معاصی بزرگ یا به ردّه و کفر منتهی شود. شدت و عنف و عجله مخالف وظیفه ی هادیان الی الله است.»[37] 
مقابله با افراط گری
بخشی از افراطی گری ها و تندروی‌ها، جنبه‌ی «عکس العملی» دانسته و در جهت مقابله با تندروی‌هائی است که از طرف مقابل انجام می‌شود این نوع افراط کاری، معمولاً بین جناحهایی که با یکدیگر رقابت دارند و اختلافشان شدت یافته است، بروز پیدا می کند. بر این اساس ، هر حرکت افراطی از یک طرف، به پیدایش یک حرکت افراطی جدید از طرف مقابل می‌انجامد و به این شکل افراط کاری، به یک جریان مستمر که به تسلسل گرفتار شده. تبدیل می‌شود و بهر حال تندی، یک عکس‌العمل تند را به دنبال دارد. تذکر حضرت امام به برخی از اعضای شورای نگهبان این بود که وقتی شما تندی می‌کنید پی آمدهای آن متوجه شما می‌شود، و از آن جمله «جوانان انقلابی تند»، احترام شما را نگه نمی‌دارند: 
«در شأن شورای نگهبان و حتی خود حضرت آقای خزعلی نیست که به افراد مختلف تندی کند ... آیا این توهین و گناه بزرگ از شخصی که عضو شورای نگهبان است آن هم به مسلمانی که نماینده مردم تهران است، شرعاً چه صورتی دارد؟ مادامی که شما اینگونه عمل می کنید، باز هم توقع دارید، جوانان انقلابی تند، احترام شما را بگیرند»[38]؟! 
در سالهای پایانی عمر حضرت امام که عده ای از علمای حوزه، مورد اعتراض و انتقاد تند گروهی از جوانان انقلابی قرار داشتند و گاه به عنوان طرفداران «اسلام آمریکائی» و سرمایه‌داران، مورد طعن قرار می گرفتند، حضرت امام طی نامه‌ای به جامعه مدرسین به کالبد شکافی این موضوع پرداختند، در این نامه که اخیراً منتشر شده است، حضرت امام جامعه مدرسین را به دلیل آنکه ورود کننده اتهام «اسلام کمونیستی» به مخالفان خود بوده، مورد گلایه قرار داده و متذکر شده‌اند که این گونه برخوردهای شما، چنان عکس‌العمل‌هایی را هم به دنبال دارد:
«باید توجه کنیم تا زمانی که شما اسلام سربازان انقلاب در حوزه‌ها و دانشگاهها را، اسلام مارکسیستی بدانید، آنان اسلام سرداران خود را اسلام آمریکایی می‌دانند، در حالی که نه اسلام آنها التقاطی و مارکسیستی است، و نه اسلام شما آمریکایی، بلکه دو نحو برداشت از اسلام عزیز است و برداشت‌های گوناگون از اسلام سابقه تاریخی دارد.[39] »
در این فراز مهم از پیام امام، کاملاً توضیح داده شده است تندروی از کجا آغاز می‌شود و چگونه «ادامه» می‌یابد: زمینه تندروی آن است که هر کس با هر مقام و موقعیت، اسلام خود را «ناب» دانسته و در اثر این مطلق نگری هر گونه برداشت و اجتهاد دیگر را «انحراف» از اسلام، و «التقاط از کفر» بشمارد، نتیجه این مطلق نگری، تندروی و افراطی گری است و عکس‌العمل آن، تندروی متقابل از طرف گروهها و جناح‌های مقابل است.
عواقب تندروی 
تندروی پیامدهای ناگوار زیادی بدنبال دارد و حضرت امام، به افرداد تندرو، هشدار داده اند که: «تندروی عاقبت خوبی ندارد»[40] به لحاظ فردی معمولاً افرادی که در دوره‌ای از زندگی، حرکت‌های تند را سردمداری می‌کنند، در دوره‌ی دیگری، بارکود و توقف مواجه می شوند و یا به طور کلی تغییر جهت داده و در مسیری معکوس قرار می‌گیرند. در این زمینه، چهره‌های نامدار فراوانی را به عنوان نمونه می‌توان ذکر کرد، ولی از آن صرف نظر می‌کنیم، ولی آنچه مهم تر است، عواقب اجتماعی تندروی است حضرت امام در مباحث اخلاقی نکته ای را مطرح کرده‌اند که عنیاً در مباحث اجتماعی و سیاسی نیز صدق می‌کند، ایشان در باب تهذیب نفس فرموده‌اند که سخت گیری و تندروی نسبت به ریاضت نفسانی موجب آن می شود چه بسا، عنان گسیخته گردیده و به درّه ی هلاکت سقوط کند :
«سالک در هر مرتبه، با رفق و مدار بانفس رفتار نماید و زاید بر طاقت و حالت خود تحمیل آن نکند و اگر جوانها با رفق و مدارا بانفس رفتار نکنند و خظوظ طبیعت را به اندازه‌ی احتیاج آن از طرق محلّله ادا نکنند ممکن است گرفتار خطر عظیمی شوند و آن خطر آن است که گاه نفس به واسطه سخت‌گیری فوق‌العاده عنان گسیخته شود و زمام اختیار را از دست بگیرد و چنان در پرتگاه افتد که روی نجات را هرگز نبیند.[41]» 
در جامعه نیز، تندروی، چنین نتیجه‌ای دارد، ممکن است که عناصر افراطی از کار خود لذّت برده، و خود را در میدان رقابت با دیگران پیروز و موفق ببینند، ولی آنها نباید غافل شوند که عکس العمل تندروی شان چیست؟ آیا شدّت عمل آنها، آتش فتنه را خاموش کرده و یا آتش را به شکل غیر محسوس و پنهان گسترش می دهد و زمانی که آنها موجه گستردگی آتش شوند چه بسا فرصت مهار آتش و امکان خاموش کردن آن، وجود نداشته باشد. کسانی که با دقت و تأمل، به تحلیل تحولات فرهنگی و اجتماعی اقوام مختلف پرداخته‌اند، به این نکته ظرف تصریح کرده‌اند که عکس‌العمل‌های تند در برابر دین، معمولاً ناشی از رفتارهای تند دینداران بوده است. مثلاً به اعتقاد استاد مطهری علت پیدایش نظرات بسیار تند علیه دین، جریانی است که در مغرب زمین، مردم را به اصل دین بدبین کرد، بلکه در مردم عقده و کینه راجع به دین ایجاد کرده، کلیسا در آنجا به استبداد و خشونت که با طبیعت دین ناسازگار است دست زد، و اجبار مردم به عقیده دینی و شکنجه‌های سخت و آدم سوزی‌ها به بهانه‌ای مختلف و تفتیش و تجسّس عقاید، به عنوان کارکرد دین» شناخته شد ایشان وضع دین در جامعه، را متفاوت ارزیابی می‌کند و تلقی خود را از دین در مشرق زمین، در جهت عکس آن حوادث می‌نماید: « در مشرق زمین، دین همیشه سیادت روحانی داشته نه سیادت مادی و زوری. اسلام تفتیش و تجسس را جایز نمی‌شمارد، عقوبت‌های شدید را تجویز نمی‌کند، دین اسباب زحمت و شکنجه و ارعاب و اختناق و وحشت نبوده است.»[42]
ایشان در جای دیگری  نیز تأکید می کند که تکیه بر آزادی فردی در اروپا به حد افراط و زیاد روی، عکس العمل اختناق های سیاسی و مذهبی بوده است[43] 
بر این اساس، در یک جامعه‌ی اسلامی و در یک حکومت دینی، تندروی و افراط‌گری، «عواقب مضاعف» به بار می‌آورد، در اینجا تند روی فقط به «شخص» انتساب پیدا نمی‌کند و به حساب تندی و تیزی یک فرد گذاشته نمی‌شود. و عکس‌العمل آن هم متوجه «همان شخص» نمی‌گردد وقتی که حکومت صبغه ی دینی پیدا کند و استناد به یک «حق دینی» مبنای مشروعیت نظام قرار گیرد، هر گونه تندروی، اولاً چهره‌ی دین را مشوهّ می‌سازد. و ثانیاً عکس العمل های مخالفت را متوجه دین می‌سازد و به تنفّر از دین می انجامد حضرت امام پیوسته نگران آن بودند که مبادا اقدامات خلاف و تندرویهایی که در حکومت اتفاق می افتد، به حیثیت اسلام لطمه‌ای وارد کند و بخصوص به بدبینی نسل جوان به ارزش‌های اسلامی بیانجامد. پیش از پیروزی انقلاب، برخی از انقلابی نماهای تندرو به اهانت و دشنام به مراجع تقلید روی آوردند، حضرت امام فرمود: اگر به واسطه بعضی از جهالت ها لطمه‌ای بر این نهضت بزرگ وارد بشوید، معاقبید پیش خدا تبارک و تعالی، توبه تان شکل است قبول بشود، چون به حیثیت اسلام لطمه وارد می‌شود[44]
پس از پیروزی هم نگرانی امام این بود که مبادا با تخطّی ما از اسلام، اسلام و حکومت اسلامی، در نظر جوانان به اطلاع، یک «دولت طاغوتی» جلوه کند[45]. حضرت امام به «علماء و روحانیون» تذکر دادند اگر جوانان به بیراهه می روند با بیانی آکنده از محبت راه درست را نشان دهید و فوراً انگ التقاط و انحراف به نوشته هایشان نزنید. ایشان هشدار دادند که اینگونه برخوردهای تند، جوانان را به دام لیبرال ها یا ملی گراها می اندازد که «گناه آن کمتر از التقاط نیست»[46]
این جملات  و تأکیدات همه بیان کننده آن است که حضرت امام از آسیب دیدن باور دینی نسل جوان در اثر تند روی های رجال دین و حکومت، به شدت احساس نگرانی می کردند.
آیا ما هم مانند امام خمینی، از اینکه تندرویها، به حیثیت اسلام لطمه وارد کند و موجب بدبینی به اسلام عزیز گردد، نگران و ناراحتیم؟ آیا تندروها، هر روز بر سربازان نظام و مدافعان انقلاب می‌افزایند، و یا هر روز از آنان می‌کاهند؟
[1] - سوره بقره آیه 194
[2] - سوره مائده آیه 115
[3] - سوره مائده  آیه 2
[4] - الطبرسی، مجمع البیان، ج3، ص 240
[5] - سوره مائده آیه 8
[6] - بحارالانوار، ج 43، ص 70
[15] - صحیفه امام، ج‌6، ص 281.
[16] - صحیفه امام، ج 12، ص 343، و ج20 ، ص 394.
[17]- صحیفه امام، ج 19، ص 403. 
[18] - امام خمینی، ولایت فقیه، ص 51.
[19] -  امام خمینی، ولایت فقیه، ص 87.
[20] - صحیفه امام، ج 21، ص 288.
[21] - صحیفه امام، ج 6، ص 278.
[22] - صحیفه امام، ج 17، ص 462.
[23] - صحیفه امام ج 9، ص 46
[24] - صحیفه امام ج 13، ص 42
[25] - صحیفه امام ج 19، ص 17
[26] - صحیفه امام ج 16، ص 425
[27] - همان ج 17، ص 140
[28] - صحیفه امام، ج 17، ص 220
[29] - صحیفه امام، ج 17، ص 225.
[30] - صحیفه امام، ج17، ص 142.
[31] - صحیفه امام، ج 12، ص 502.
[32] - صحیفه امام، ج 11، ص 312.
[33] - صحیفه امام، ج 15، ص 408.
[34] - صحیفه امام، ج 20، ص 451.
[35] - صحیفه امام،ج20،ص51
[36] - صحیفه امام، ج 21، ص 625.
[37] - امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 317.
[38] - صحیفه امام، ج 21، ص 579.
[39] - صحیفه امام، ج 21، ص 616.
[40] - صحیفه امام، ج 21، ص 3678.
[41] - امام خمینی، اداب الصلاة، ص 25.
[42] - یادداشت‌ها، ج 4، ص 225.
[43] - یادداشت ها ، ج 2، ص 318.
[44] -  صحیفه امام، ج1، ص 307.
[45] - صحیفه امام، ج8، ص 1
[46] - ر.ک: صحیفه امام،ج21،ص98و99.